Qoşaçaydan Yüksək Səs

ياشاسين آزادليغي ياشاتماق اوچون ياشاين ميللت

نوروز جشني بسيار قديمي تر از حضور پارسيان در ايران و ماجراي هفت سين ! ــ ح. راشدي

+0 به يه ن

نوروز جشني بسيار قديمي تر از حضور پارسيان در ايران و ماجراي هفت سين ! ــ ح. راشدي

خيلي از ملل و اقوام هستند كه بسياري از آئينهايي خوب و مردمي را كه در ميان بسياري از كشورها و ملل منطقه مرسوم است متعلق به خود دانسته و از اينكه چنين مراسمي گستردگي فوقالعاده اي يافته است احساس غرور مي كنند

هم چنين است دانشمندان ، شعرا و آثار باستاني كه امروزه در دنيا مشهور است ؛ مثلا بناي فوق العاده و اعجاب انگيز و  مشهور " تاج محل " در هندوستان ، كه سالانه ميليونها توريست را از نقاط مختلف جهان به سوي خود مي كشد حد اقل سه مدعي پرپا قرص  دارد : هندي ها ، توركها و فارسها.

از اينكه اين بناي مشهور در قرون گذشته در هندوستان  ساخته شده و در داخل يكي از شهرهاي اين كشور است ، هندي ها آنرا متعلق به خود مي دانند ؛   تركها هم از اينكه اين بناي شور انگيز به دستور و خواست و سليقه پادشاه تورك و به احترام همسرش در اراضي و منطقه اي از امپراتوري  پادشاهان ترك بنا گرديده آنرا متعلق به خود و از افتخارات خود مي شمارند ، و فارسها نيز از اينكه در ساختن اين بنا معماران ايراني  نيز شركت داشته اند ، آنرا ازآن خود مي پندارند .

در مورد آمدن بهار و مراسم جشنهاي شروع سال نو نيز هستند كساني كه پيدايش آئينهاي نوروزي را كه در ميان ملل مختلف آسيا و ديگر مناطق به مناسبت گذر از سرماي زمستان و رسيدن هواي لطيف بهاري و شكوفه دادن درختان و بارور شدن اكثر موجودات، گرامي داشته ميشود به ايرانيان ، بخصوص به پارسيان نسبت مي دهند!

در حاليكه اين آيين نشأت گرفته از باورهاي توده مردم، سده هاست كه با شور وشوق خاص  از سوي مردم خاور دور ، خاور نزديك، بين النهرين و  ديگر جاها گرامي داشته ميشود.

آيينهاي نوروزي در ميان اقوام و فرهنگهاي گوناگون مجموعه اي از آيينهاي مشترك و يا مشابه، از ديرينه روزگاران در ميان مردم ساكن در فلات ايران و سر زمينهاي همسايه دور و نزديك آن رايج بوده است و گراميداشت اين آيينها به دوراني بر ميگردد كه هنوز اقوامي كه امروزه از آنها به نام آريايي نام مي برند و گروهي از آنها پارسيان ناميده ميشوند از استپهاي جنوب سيبري به مناطق فارس نشين ايران امروزي  مهاجرت نكرده بودند !

گرچه برخي، اجراي مراسم نوروزي در دربار پادشاهان هخامنشي و ساساني را دليل بر منسوبيت اين جشن به پارسيان مي دانند ولي نوروز بسيار كهن تر از زمان حاكميت پادشاهان هخامنشي و ساساني در ايران است!

اجراي مراسم  نوروزي در دربار پادشاهان هخامنشي و ساساني بيشتر از ويژگي عموميت و فراگيري اين جشن در ميان همه طبقات اجتمايي اقوام و ملل تحت حاكميت پادشاهان پارس در آن دوران حكايت دارد .

نظير جشن نوروز ، در ميان بابليهاي ساكن  بين النهرين جشني بوده است موسوم به "زاگموگ" كه در سالهاي حدود 230 پيش از ميلاد، در فصل اعتدال ربيعي، در يازده روز از اول ماه نيسان بر گزار مي شده است.

اين جشن به ياد و احترام " مردوك " بت بزرگ بابليان در معبد " آزگيلا " واقع در شهر بابل برپا مي شده است.

نوروز در ميان فنيقيهاي حوزه درياي مديترانه، در ميان يونان باستان، در آسياي صغير، مندائيان (سامي زبانان عراق)، جزيرة العرب، مصر و آسياي ميانه گرامي داشته مي شد.

مراسم جشن نوروز در كتاب مشهور  "سينوهه پزشك مخصوص فرعون " در سفر سينوهه و خدمتكار  وي "كاپتا" به كشورهاي امروزي خاورميانه نيز ديده مي شود.

امروزه اين جشن علاوه بر ايران در بين مردم افغانستان، جمهوريهاي آسياي ميانه، جمهوري آذربايجان و تركيه نيز بر گزار ميگردد. نوروز در ميان مردم آذربايجان جنوبي با نامهاي "تزه ايل بايرامي" ، "بايرام

" ، "يئنگي ايل"  با مراسم خاص جشن گرفته ميشود.

اصولا مردم آذربايجان بخصوص مردم  شهرهاي اردبيل، خلخال ،خياو (مشكين شهر)، گئرمي، مغانشهر (پارساآباد) ، بيلسوار  و ديگر مناطق مغان از نام "نوروز" براي مراسم سال نو استفاده نمي كنند ، "بايرام " و "تزه ايل بايرامي " مشهورترين و متداولترين نام  براي " نوروز " در ميان آنان است.

علاوه بر جشن نوروز جشن ديگري نيز كه به "مهرگان" مشهور است و در گذشته هاي دور  و در  پاييز بر گزار مي شده است باز از طرف عده ايي به  پارسيان نسبت داده ميشود در حالي كه اين جشن نيز مبدا و منشأ بسيار قديمي تر از بر گزاري اين جشن توسط  پارسيان در ايران دارد چنانچه "منوچهري دامغاني" شاعر معروف نيمه اول قرن پنجم هجري در مسمطي مي گويد :

شاد باشيد كه جشن مهرگان آمد

بانگ و آواي دراي كاروان آمد

كاروان مهرگان از "خزران " آمد

يا ز اقصاي  بلاد "چينيان" آمد

نه از اين آمد ، بل نه از ان آمد

كه ز فردوس برين وز آسمان آمد....

در اين شعر "منوچهري" جشن مهرگان را بر آمده از ميان "تركان خزر" و يا از "بلاد چين" دانسته و در آخر مي گويد  شايد اين جشن از بهشت برين آمده باشد

آيين نوروز و حتي مهرگان جشني به مراتب باستاني تر از حضور پارسيان در ايران بوده و مربوط به همه اقوام ساكن در آسياي دور ، آسياي ميانه ، آسياي نزديك و حتي آفريقا بوده است كه پارسيان نيز بعد از مهاجرت به ايران آنرا از بوميان ايران فرا گرفته گرامي داشتند!

در ارتباط با مراسم نوروز  و چگونگي نام  سفره هفت سين ، نويسنده شناخته شده آذربايجان جناب  آقاي ناصر منظوري نظر عالمانه اي بر اين مسئله دارند كه ارائه ميگردد:

بركت لردن يئددي سين قويماق!

(از آنهايي كه «بركت» به حساب ميآيند هفت تايش را گذاشتن!)

آنچه كه امروزه از طريق تفسيرهاي غيرمعتبر از لحاظ تاريخي، مردم شناسي، فولكلورشناسي و اسطوره شناسي به عنوان هفت سين در جامعه معروف شده و در سر سفره تحويل سال گذاشته مي شود نيز مطلبي است كه بعدا مورد بحث قرار خواهد گرفت. با اين تفاوت كه در اينجا بيشتر بحث واژگاني و زباني خواهد شد ولي در آنجا از ديدگاه تفكر اسطوره اي.

در بحث از اصطلاح « هفت سين » لازم است كه پسوند « سين » در تركي توضيح داده شود.

همانگونه كه همه زبانشناسان ميدانند در پاره اي از زبانها از جمله زبان لاتين، زبان يوناني، زبان روسي، زبان تركي . . . اسم و صفت صرف مي شود كه به declension موسوم است.

در تركي، هنگامي كه اسم يا صفت در وضعيت «رائي» (accusative) باشد در صورتي كه به مصوّت ختم شود پسوند «سين» خواهد گرفت، مثل: «آتاسين گؤردوم!» (پدرش را ديدم!) چون واژه «آتا» (پدر) به مصوّت ختم مي شود پس در وضعيت «رائي» پسوند « سين» گرفته است. از اين رو است كه اين نمونه از واژه ها كه در پي مي آيد نيز در همان وضعيت پسوند « سين» خواهند گرفت: آتا، دده، باجي، اوجا، كؤلگه (سايه). . . به اين صورت: آتاسين، دده سين، باجي سين، اوجاسين، كؤلگه سين. . .

در مورد عددها نيز همينگونه است. عددهاي ايكي (2)، آلتي (6، مي شوند در وضعيت «رايي» پسوند « سين» خواهد گرفت، مثل: ايكي سين _2سين (2ـ تايش را)، آلتي سين _6سين (6ـ تايش را)، يئددي سين _7سين (7ـتايش را)، اون ايكي-سين _12ـسين (12ـ تايش را)، ييرمي سين _20ـ سين (20ـ تايش را)، اللي سين _50ـ سين (50 ـ تايش را). . .

معماي سفره ي تحويل سال

آنگونه كه پاره اي به اسم متخصص تلاش مي كنند تا تفسير و توجيه كنند واقعا هم اين امر تبديل به يك چيستان شده. حال آنكه مسأله بسيار بسيار ساده است.

به هنگام تحويل سال از تمامي بركت هاي زندگي نمونه اي را در سفره تحويل سال مي گذارند تا اين بركت ها از سال كهنه به سال نو منتقل شود و به اين ترتيب جريان زندگي ادامه يابد.

اين بركت ها عبارتند از:

1. گؤي بركتي و آيدين ليق (بركت آسمان وروشنايي)

2. سو بركتي  (بركت آب)

3. يئر بركتي  (بركت زمين)

4. حئيوان بركتي  (بركت حيواني)

5. آغاج بركتي  (بركت درخت)

6.  آل - وئر بركتي (بركت داد و ستد)

7. گؤيه رمك بركتي  (بركت رويش _از سال كهنه به سال نو)

همانطور كه ملاحظه مي شود از «گؤي» (آسمان) شروع شده و به «گؤيه رمك» (روييدن) (گؤي [آسمان]، ار [داراي حركت]، مك [علامت مصدر]  ( به سوي آسمان حركت كردن) ختم مي گردد!

1. «قرآن» و «آينا» (آينه) به عنوان بركت آسماني و روشنايي (كه آن هم از آسمان است). واژه هاي «آينا» و «آيدينليق» با «آي» (ماه) مرتبطند و نام ديگر آينه يعني «گوٍزگو» با مجموعه  واژگاني «گوٍن» (خورشيد) مرتبط است.

(قبل از اسباب كشي به خانه ي جديد نيز اول قرآن و آينه برده مي شود.)

2. سو (آب). به عنوان بركت آب. علاوه بر خود آب در جايي كه ماهي هست با گذاشتن ماهي (قرمز كه رنگ مبارك است) به عنوان بركت آب. حالا هم كه خوردن ماهي در شب عيد همه گير شده (بهره مندي از بركت آب!)

3. قوْوورغا (گندم و عدسِ برشته  قرمزگون به نشانه ي مباركي و رد نحوست زمستان) به عنوان بركت خاك و زمين، در جاهايي نيز سمنو.

4. بويانميش يومورتا (تخم مرغ رنگ شده با پوست پياز _رنگ قرمز, رنگ مبارك_ به نشانه ي رد نحوست زمستان) به عنوان بركت حيواني.

5. آلما، ايـيْده. . . (سيب، سنجد. . . به رنگ قرمز _رنگ مبارك_ و به نشانه ي رد نحوست زمستان) («آلما» داستان خود را نيز دارد كه بحث شده) به عنوان بركت سردرختي.

6. سيككه (سكّه) به عنوان بركت داد و ستد.

7. گؤيه رتي (روييدني). سبزي رويانده شده به عنوان سمبل انتقال زايش و رويش از سال كهنه به سال نو.

اكنون ببينيم با اين هفت مورد چكار مي كنند.درآغاز سال بايد تك-تك افراد از همه  اين موارد استفاده كنند تا بركت به وجودشان منتقل گردد.

1. قرآن را مي خوانند و در آينه نگاه مي كنند.

2. قبل از تحويل سال دسته جمعي سوره  «ياسين» را مي خواندند و به سوي آب فوت مي كردند. بعد از تحويل سال از آن آب مي نوشيدند. در ضمن، خوردن ماهي در شب عيد خود بهره مندي از بركت آب است كه البته در قديم همه جا امكان پذير نبود.

(توضيح: اين كار به صورت جمعي در ساعتي قبل از تحويل سال، در خانه و يا محلي كه براي تحويل جمع مي شدند صورت مي گرفت.)

3. گندم، عدس و . . . را برشته مي كنند و پس از تحويل سال مي خورند. در جاهايي كه سمنو رسم باشد نيز باخوردن از سمنو، در واقع، بركت خاك را به وجود خود منتقل مي كنند.

4. با قراردادن تخم مرغ پخته در سفره و خوردن آن پس از تحويل سال در واقع از بركت حيواني بهره مند شده بركت آن را به خود منتقل مي سازند.

5. قراردادن ميوه هايي از قبيل سيب و سنجد و. . . (آن هايي كه تا آن زمان شادابي خود را حفظ مي كنند.) با خوردن آنها در واقع از بركت درخت بهره مند مي شوند.

6. با قراردادن سكّه در سفره و سپس حفظ آن در طول سال (شايد هم در جيب) در واقع بركت داد و ستد را به خود منتقل مي كنند.

7. روياندن و سبز كردن سبزه، گذاشتن آن در سفره و در نهايت انداختن آن به صحرا سمبلي است از انتقال و استمرار رويش از سال كهنه به سال جديد.

بركت لردن يئددي سين قويماق!

(از بركت ها هفتايش را گذاشتن!)

به اين ترتيب بركت از سال كهنه به سال نو منتقل شده و در نتيجه تداوم مي يابد. و اين يك تفكر اسطوره اي است كه ضمنا منطق عيني، واقعي و رئاليستي خود را نيز در خود دارد. من يكي كه منطق «سركه» و «سماق» و. . . را نفهميدم  كه چيزي جز سر از تفكر خرافه اي در آوردن چيز ديگري نيست، آن هم به كمك برخي از اساتيد دانشگاه.

حال، ببينيم، اگر كساني اينهمه بركت را نداشتند چكار مي كردند.

به شكرانه  اين تداوم، از هر خانه اي بشقابي از اين بركت هاي داشته خود را مي آوردند. درجايي آن ها را روي هم مي ريختند و قاطي مي كردند. پس از آن، هركسي يك بشقاب از آن مخلوط برمي داشت و به خانه ي خود مي برد.

به اين سهمي كه هركس بر مي داشت و به خانه خود مي برد «جمع پايي» (سهم از جمع) گفته مي شد و بركت آن بسيار حرمت داشت. به گونه اي كه اگر آن موقع كسي از اعضاي خانواده در خانه حضور نمي داشت (از قبيل غربت رفتن، در سربازي بودن) سهم او را از آن «جمع پايي» نگه مي داشتند.

با اين عمل زيبا نه تنها كساني كه «ندار» بودند نيز سهمي مي بردند تا تمامي بركت ها را به سال نو منتقل كنند بلكه بركت جمعي نيز ارج نهاده مي شد. مردم نيز, ضمن حفظ عزت نفس، احساس يگانگي مي كردند.

اين سفره با اين نمادهاي مادي و معنوي به همراه انسان هايي كه دور آن مي نشستند واقعي تر از آن مي زيستند كه به خرافات آلوده باشند  حداقل اينكه خرافه ي جمعي وجود نداشت. آرزوي آنها نيز در دعاي تحويلشان متبلور بود: «يا مقلّب القلوب. . . حوِّل حالنا الي احسن الحال!»

بركت لردن يئددي سين قويماق!

(از بركت ها هفت تايش را گذاشتن!)

« ديل دوزون دئيه ر! »  (راست و درستش را زبان مي گويد) « ديل دوٍز دئيه ر! »  (حرف راست را زبان مي زند!)

اينها گفته هاي مردم عادي است. زماني كه كسي حرفي را مي زند ولي ناخواسته در زبانش كلمه ي ديگري جاري مي شود شنونده گفته هاي بالا را مي گويد. يعني: «درستش آني است كه ناخواسته از زبانت پريد.»

در تحقيقات نيز راست و درستش را خود زبان در خود نهفته دارد و مدرك اصلي اينجاست، نه تفسيرهاي غير علمي !

(مقاله اي با تلفيقي از دو مقاله )

قورد Online User